یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید باشد کسی قاب نمی گیرد ،برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت...
درباره من
شاید تو هم صدای سکوت را بشنوی و بتوانی آن را درک کنی.
در این دنیا صدایی زیباتر و رساتر از سکوت نشنیدم و نخواهم شنید.
صدایی که هر کسی را یارای شنیدن آن نیست و تنها می توان آن را با گوش دل شنید و نه با گوش تن. پس گوش دل خود را باز کنیم تا صدای سکوت را بشنویم که همان صدای خداست و صدای خدا آهنگ عشق است.
خدایا صدای تو طنین انداز ترین صدایی ا ست که تا به حال شنیده ام اما...
-----------------------------------
از اینکه هنگام استفاده از دست نوشته هام منبعش را میگی خیلی ممنونم دوست خوبم...
----------------------------------
نه اینکه نوشته هام خیلی از ارزش ادبی برخوردار باشه اما اینا برای من خیلی ارزش داره چون به اقتضای شرایط زمانی و مکانی مینویسم..."برای یه مخاطب خاص..."
وقت کپی کردن کاش به این نکته یه کم توجه کنیم...فقط یه کم...
ادامه...
عشق پدر
سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:11 ب.ظ
سلام من عاشق پدرم هستم. منم هم به شما و هم به همه ی آدما تسلیت میگم. حرف جالبی زدی.ولی بنظر من برگم که بقول شما در انتهای زوال می افتد؛قبل از زوالش میبینی که چطور عاشقانه خودش رو (بنظر ما نابود٬ولی در واقع)به کمال میرسونه. خب نمیشه همه چیزارو منفی نشون داد.باید به عمق مطلب پی ببریم. اگه یه ذره دقت کنی میبینی که همون برگ نابود شده٬باعث به کمال رسیدن میوه میشه. پس در اصل برگ به کمال رسیده نه میوه. ببخشید سرتونو درد آوردم. بازم منتظر پیام هاتون هستم. منتظر من یاشید.
اینم یه جور طرز فکره که خب هم درسته هم غلط ولی این برگه برخلاف حرف شما عمل کرده و به خاطر خودش زندگی نکرده و به خاطر میوه هم خودش را فنا کرده؟!!! من مخالف این کار نیستم اما از کامنت های قبلیتون این جور به نظر میرسه که شما مخالفید... راستی در مورد کامنتی که سوالاتی ازم پرسیدید هر چیزی که به نظرم لازم بوده در پروفایلم هست...
در میوه نیز زوال وجود دارد! ... ولی باید افتاد در هر صورتی و چه خوش که رسیده باشی .. در اون حالت هستش که استقبال می کنی از افتادن... آزاد شدن (در میوه چینی رویا را نارس چیدند و تردید از رسیدن پوسید) یاد این جمله افتادم روحش شاد...
* میوه و برگ در این تمثیل هر دو هجرتی را اغاز نمودند. اما میوه برای محبوبی که در سرمنزل مقصود چشم انتظارش هست با اوج کمال میره و حرفها برای گفتن داره . ولی برگ چی داره بگه ! ؟
" مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش امد و هنگام درو "
پند 1 : میوه هم اگر به موقع کوچ نکنه عاقبتش با برگ یکی میشه و رو شاخه میپوسه ( بعضی میوه ها ) اما آیا ما به واقع فرصت سنجیم ؟ ! ! پند 2 : برای رسیدن زمان کوچ میوه لحظه شماری میکنند ,اما غروب برگ زیبا نیست چون شاید طلوعش را نبینیم ! پند 3 : ........
وقتی دیدم که نظرات بعد از تایید درج میشن ناخوداگاه تبسم کردم و تفکر , بابت تبسم مسرورم و ممنون , تفکر هم از لحاظ این که در افکار و اعمال شما بوده , به جای جبران این لطف رسیده از شما (تبسم ) حساب کنید . 1 = 1
می تونم بپرسم علت تبسمتون چی بود یعنی چرا به اینکه نظرات تایید می شدن لبخند زدید؟!!!
اس ام اس ان
شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ب.ظ
نمی دونم کی به جای من نوشته اس ام اس ان .اما جالب نیست این حرکات ! ؟ اگر به حد و مرز و تفاوت حاصله از کاربرد 3 فعل زیر , کمی می اندیشیدید در سردر گمی نبودید :
1- خندیدن 2-تبسم کردن 3-لبخند زدن
امتحان کنید تا ملموس تر بیابید.
جهان را فرقی است بین آنکه افق باز را مینگرد و آنکه افق باز دارد ! فرقی است بین آنکه حرف خوب میزنه و آنکه حرف , خوب میزنه ! تو این سن اگر شروع نکنید به خود باوری و ساختن جملاتی که جواهر نویس شوند پس کی میخواهید ! امید آنکه نتایج کارمان را خود نیز شاهد باشیم . دارین به نظر از لحاظ روحی شکل میگیرین , اما چیزی که من نظاره میکنم جز تقلید چیزی نیست و نهایت زندگی شما در کمال مرجعتان خواهید بود . امید آنکه دیده شما حد سکونی را متجسم نداند. این بار لبخند ناخوداگاهی آمد با دیدن جمله ثبت نمایش. منتقدان را نباید سرکوب کرد چون عامل حرکتند.و نباید جوری زندگی کرد که بترسیم از چیزی و برملا شدن اون. اما شاد نباشین : 2=2 , چون من وقت گذاشتم الان .گرچه کفه 2 از طرف من سنگینتر است ;)) به نظر من تو اینجا از ترسهاتون حرف بزنید تا بالغ بشین.کمال در زمینه ای نقصان دیگری را در وجودمان پوشش 100% نمیده. اما کلا حرکت زیباست و شاسیته تقدیر.
ممنون از راهنمایی هاتون...خب حق با شماست برخی کلمات در ظاهر یکی هستند اما رازی که در دلشون هست فرق می کنه از این به بعد به این نکته بیشتر توجه می کنم... امیدوارم بتونم کفه ترازو سمت خودم را به شما برسونم:) حتما از راهنمایی هاتون استفاده میکنم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام من عاشق پدرم هستم. منم هم به شما و هم به همه ی آدما تسلیت میگم. حرف جالبی زدی.ولی بنظر من برگم که بقول شما در انتهای زوال می افتد؛قبل از زوالش میبینی که چطور عاشقانه خودش رو (بنظر ما نابود٬ولی در واقع)به کمال میرسونه. خب نمیشه همه چیزارو منفی نشون داد.باید به عمق مطلب پی ببریم. اگه یه ذره دقت کنی میبینی که همون برگ نابود شده٬باعث به کمال رسیدن میوه میشه. پس در اصل برگ به کمال رسیده نه میوه. ببخشید سرتونو درد آوردم. بازم منتظر پیام هاتون هستم. منتظر من یاشید.
اینم یه جور طرز فکره که خب هم درسته هم غلط ولی این برگه برخلاف حرف شما عمل کرده و به خاطر خودش زندگی نکرده و به خاطر میوه هم خودش را فنا کرده؟!!!
من مخالف این کار نیستم اما از کامنت های قبلیتون این جور به نظر میرسه که شما مخالفید...
راستی در مورد کامنتی که سوالاتی ازم پرسیدید هر چیزی که به نظرم لازم بوده در پروفایلم هست...
در میوه نیز زوال وجود دارد! ... ولی باید افتاد در هر صورتی و چه خوش که رسیده باشی .. در اون حالت هستش که استقبال می کنی از افتادن... آزاد شدن
(در میوه چینی رویا را نارس چیدند و تردید از رسیدن پوسید) یاد این جمله افتادم
روحش شاد...
ماه بالای سر آبادی است ،
اهل آبادی در خواب!!!
* میوه و برگ در این تمثیل هر دو هجرتی را اغاز نمودند.
اما میوه برای محبوبی که در سرمنزل مقصود چشم انتظارش هست با اوج کمال میره و حرفها برای گفتن داره . ولی برگ چی داره بگه ! ؟
" مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش امد و هنگام درو "
پند 1 : میوه هم اگر به موقع کوچ نکنه عاقبتش با برگ یکی میشه و رو شاخه میپوسه ( بعضی میوه ها ) اما آیا ما به واقع فرصت سنجیم ؟ ! !
پند 2 : برای رسیدن زمان کوچ میوه لحظه شماری میکنند ,اما غروب برگ زیبا نیست چون شاید طلوعش را نبینیم !
پند 3 : ........
وقتی دیدم که نظرات بعد از تایید درج میشن ناخوداگاه تبسم کردم و تفکر , بابت تبسم مسرورم و ممنون , تفکر هم از لحاظ این که در افکار و اعمال شما بوده , به جای جبران این لطف رسیده از شما (تبسم ) حساب کنید . 1 = 1
می تونم بپرسم علت تبسمتون چی بود یعنی چرا به اینکه نظرات تایید می شدن لبخند زدید؟!!!
این نهایت زیرکی شما رو می روسنه
نمی دونم کی به جای من نوشته اس ام اس ان .اما جالب نیست این حرکات ! ؟
اگر به حد و مرز و تفاوت حاصله از کاربرد 3 فعل زیر , کمی می اندیشیدید در سردر گمی نبودید :
1- خندیدن
2-تبسم کردن
3-لبخند زدن
امتحان کنید تا ملموس تر بیابید.
جهان را فرقی است بین آنکه افق باز را مینگرد و آنکه افق باز دارد !
فرقی است بین آنکه حرف خوب میزنه و آنکه حرف , خوب میزنه !
تو این سن اگر شروع نکنید به خود باوری و ساختن جملاتی که جواهر نویس شوند پس کی میخواهید !
امید آنکه نتایج کارمان را خود نیز شاهد باشیم .
دارین به نظر از لحاظ روحی شکل میگیرین , اما چیزی که من نظاره میکنم جز تقلید چیزی نیست و نهایت زندگی شما در کمال مرجعتان خواهید بود . امید آنکه دیده شما حد سکونی را متجسم نداند.
این بار لبخند ناخوداگاهی آمد با دیدن جمله ثبت نمایش.
منتقدان را نباید سرکوب کرد چون عامل حرکتند.و نباید جوری زندگی کرد که بترسیم از چیزی و برملا شدن اون.
اما شاد نباشین : 2=2 , چون من وقت گذاشتم الان .گرچه کفه 2 از طرف من سنگینتر است ;))
به نظر من تو اینجا از ترسهاتون حرف بزنید تا بالغ بشین.کمال در زمینه ای نقصان دیگری را در وجودمان پوشش 100% نمیده.
اما کلا حرکت زیباست و شاسیته تقدیر.
ممنون از راهنمایی هاتون...خب حق با شماست برخی کلمات در ظاهر یکی هستند اما رازی که در دلشون هست فرق می کنه از این به بعد به این نکته بیشتر توجه می کنم...
امیدوارم بتونم کفه ترازو سمت خودم را به شما برسونم:)
حتما از راهنمایی هاتون استفاده میکنم...