می گویند:
وقتی ابراهیم (ع) را در آتش انداخته بودند، یک پرنده مدام دهان کوچکش را پر از آب می کرد و بر روی آتش می ریخت تا اینکه آتش کمی سردتر شود...
ابراهیم (ع) به او گفت:
ای پرنده! این آب دهان تو چه ارزشی دارد در مقابل این همه آتش؟
پرنده کوچک گفت:
من فقط بدین وسیله می توانم عقیده و علاقه و ایمانم را به شما ابراز کنم.
(بر گرفته ازکتاب نبرد حق و باطل استاد مطهری)
پ.ن: افسوس از این همه بی رحمی و بی محبتی که در وجودمان رخنه کرده...افسوس...
سلام
زیبا بود
به ما سر بزنید
سلام بر شبی دیگر از دلتنگی ها.
در حال نوشتن مطلبی جدید بودم که دعوتتان مشتاق به
حضورم ساخت و تبریک به این اشتیاق از سر نوشتن...
متن برگرفته تان از فیلسوفی گرانقدر که از جانگدازی ابراهیم(ع) از روزگار و شهامت اسماعیل(ع) از جان زمینی سخن
می گفت با وجود کوتاهی،بسیار به جا و زیبا بود .
از همین فرصت،پیشاپیش شما را دعوت به حضور به نوشته ی
جدیدم در فردای امروز نموده که نظرتان برایم بسیار،عزیز است.
کلیپ غبار روبی از قبر حضرت عشق سلطان علی بن موسی الرضا(ع)
توسط امام خامنه ای
زیبا بود...
مثل همیشه
راستی این کتاب هزار گوهر علم رو از کجا می تونم گیر بیارم؟
ممنون از اینکه سر زدین...
در مورد کتاب یک هزار گوهر علم من خود این کتاب را ندارم بعضی از نوشته هاش را در سربرگ یه سر رسید خوندم که با این منبع معرفی شده بود بعدا هر چی به دنبال کتاب گشتم پیدا نکردم ولی به نظرم اسم اصلی کتاب این نباشه !!!!! چون اصلا از این مولف این کتاب را نداریم ...
سلامی دیگر با امید به بهروزی تان.
سالگرد غروب،فروغی زمان تسلیت.
نوشته ای بدین سبب بر خط رهایی است و منتظر دیدارتان.
نگاه کن چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگش میلاد پرهیاهای هزار شه زاده بود.
نگاه کن ابراهیم در آتش-شاملو
سلام
وبلاگ خوبی داری به اگه به نقد فیلم علاقه داری به وبلاگ من هم یه سری بزن
عجب!
واقعا ادم رو به وجد میاره!
دوست دارم به من هم سر بزنی!
بدو بیاااااااااااااااااااااااااااااا
از کفر و ز اسلام برون صحرائیست
ما را به میان آن فضا سودائی ست
عارف چو بدان رسید سر را بنهد
نه کفر و نه اسلام و نه آنجا جائیست