صدای سکوت

یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید باشد کسی قاب نمی گیرد ،برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت...

صدای سکوت

یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید باشد کسی قاب نمی گیرد ،برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت...

خیلی دوست دارم...

آخر، غربت هم اندازه ای دارد، صبر هم حدی دارد، غم هم... آه! چه بگویم از غم های بی کران تو ای پیشوای غریب!؟

گفتم: غریب؟ چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای بیان حال تو ندارد؛ وگرنه کجا با یک کلمه می شود به عمق غربت تو رسید؟ حال تو را چه کسی جز خدای تو می داند؟ تو حتی در میان اهل خانه خود غریب بودی و نگاه غمگینت را حتی از همسرت می پوشاندی. دلت شده بود خانه دردهای نگفتنی. جز به خواهرت، به چه کسی می توانستی اعتماد کنی؛ آن گاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سال ها؟

سال ها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی آوردی.

سال ها بود به هر بهانه ای راه خانه مخفی مادر را پیش می گرفتی و زائر شبانه اش بودی، دردت را به خاک او که نمی گفتی، دیگر چه کسی می توانست مرهم زخم هایت باشد؟

سال ها بود حتی برای زیارت مزار جدت باید از ازدحام نگاه های مرموز و پرکینه ای عبور می کردی و خود می دانستی معنی آن نگاه ها را.

سال ها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی.

با این حال، هر که از هر کجا بی نصیب می ماند، راه خانه تو احاطه اش می کرد و ناگاه، خود را جلوی دروازه کرامت تو می دید و بی پروا طلب می کرد حاجتش را.

آخر می دانست کریمی و به این صفت از همه به جدت شبیه تری؛ حتی چهره نورانی ات، همه را مسافر روزهای خوش مدینه با رسول می کرد.

از کوچه که می گذشتی، هر کس به بهانه ای در مسیر راهت می ایستاد تا لحظه ای، جلوه ای از بهشت را در سیمای ملکوتی تو ببیند و تو با آن لبخند بی ریا و مهربانت به او سلام کنی؛ درست مثل جد بزرگوارت.

با این همه، تو در شهر خودت هم غریب بودی و در خانه ات و در میان دوستان.

حالا چگونه می شود این همه غربت را با یک کلمه تصویر کرد، امام مظلوم و غریب ما، امام حسن مجتبی علیه السلام .



پ.ن:همیشه دوستت داشتم...همیشه دلم برای غربتت برای قبر بی سنگ و بارگاهت می گیره... کاشکی منم بطلبی بیام...

نظرات 6 + ارسال نظر
شیما جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ب.ظ http://www.Sedayes0kot.blogfa.com

سلام
منم صدای سکوتم!وبتونو همینجوری پیدا کردم!خیلی جالب
بود واسم
بهم سر بزنی خوشحال میشم!!!

پلاک68 شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ق.ظ http://www.pelake68.mihanblog.com

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم...
/////////////////////////////////
نمازی به وسعت جهان اسلام....
//////////////////////////////////

با این مطلب به روزیم.....

از مطالب قبلی ما دیدن بفرمایید...

به ما سربزنید....

منتظر نظرات شما هستیم...

پلاک68....

رهقی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ http://rahaghi.blogfa.com

سلام.روزمرگی را خودمان درست می کنیم.عمر نعمت خداست آن را به هدر می دهیم
و به ثانیه ها به صرف ثانیه بودن نگاه میکنیم
همیشه می خواهیم زمان بگذرد و در روزی دیگر باشیم
*بیایید زودتر از زمان حرکت کنیم*

پلاک68 چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:11 ب.ظ http://www.pelake68.mihanblog.com

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم....
.....................................
قرآن در کلام شهدا.....!!!
.....................................

قسمت های جدید وبلاگ را دیدن کنید....
(جعبه دانلود....صفحات جانبی)

منتظرتون هستیم.....

نظرات فراموش نشه....

پلاک68.....

یه غریبه یه اشنا پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:27 ب.ظ

به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای؟
تکاندن برف
از شانه های آدم برفی؟

و گاه می بایست تنهایی را تنگ در آغوش کشید...

یه غریبه یه اشنا شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ب.ظ

از خودته تو وبلاگ رها

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد