صدای سکوت

یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید باشد کسی قاب نمی گیرد ،برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت...

صدای سکوت

یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید باشد کسی قاب نمی گیرد ،برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت...

لحطه دیدار نزدیک است...

سلام... 

ایندفعه هم اومدم مثل همیشه وبلاگم را آپ کنم اما دلیلش با همیشه فرق داره...این بار  اومدم برای خداحافظی ...از همه دوستام میخوام که هر بدی از من دیدن حلالم کنند....اگه خدا بخواد جمعه دارم میرم کربلا...امیدوارم این سفرم بتونه اون تحولی که تو زندگیم نیاز دارم ایجاد کنه.... 

کاش بتونم به واسطه این سفر ارزش واقعی زندگی را درک کنم....


حرف های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه با خبر شوی

لحضه ی عزیمت تو ناگزیر می شود.

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی!

ناگهان

چه قدر زود

دیر می شود!

شهر به عزای حسین و یارانش نشسته...

باری دیگر محرم از راه میرسد...  

لباس های مشکی بر تن... 

شهر به عزای حسین و یارانش نشسته... 

غمی نهفته از سال های دور... 

چه سخت است درک غم زینب... 

چه سخت است... 

کاش زینب گونه و حسین گونه باشیم...کاش... 

کاش قلب هایمان دلیل این قیام را به خاطر داشته باشند... 

غزه... غزه...جهانیان خواب اند...

وای...امروز دوباره داشتم متن پست قبل را می خوندم تازه فهمیدم این حرفا برای چی بوده!!!!!قشنگترین مصداقش وقایع اخیره غزه هست ...اصلا طاقت ندارم این وضع را ببینم..امروز تو دانشگاه فرم میدادنند برای اعزام داوطلبی دانشجوها به فلسطین...خیلی ها داشتن فرم می گرفتن شاید اگه بعضی هاشون را میدیدی باورت نمی شد... 

کاش امام زمانمون زودتر بیاد...کاش دیگه جنگی نباشه... 

تولدم مبارک...

امشب شب تولدم .... 

تولدم مبارک... 

مبارکه...

آذر آمد و چه زود گذشت 19 سال... 

19 سال پر خاطره و مخاطره... 

شروع خواهم کرد از امروز 20 سالگی را... 

شروعی با هدفی والا و انگیزه ای بالا...


 

فقط 5روز دیگه مونده...

تکرار...

چه دنیای عجیبی داریم...تکرار و باز تکرار... 

در انتهای این مسیر کدامین کس در انتظار ایستاده؟!! 

جاده مرا به کدامین سو خواهد برد؟!! 

جاده مرا به این سو و آن سو خواهد برد یا من خود جاده را خواهم ساخت؟!! 

عاقبت چه خواهد شد تکرار یا از نو شروع خواهم کرد یا... 

باز هم تکرار واژه ها و سُرسُر بازی آنها در ذهنم... 

و باز هم.... 


 

اینا قسمت کوچیکی از چیزاییه که دارم بهشون فکر میکنم به دنبال جوابم براشون جوابی که برام قانع کننده باشه...

کنکور و دانشگاه...

نتایج کنکور اومد... 

یه رشته دیگه ولی همون دانشگاهی که میخواستم قبول شدم...بالاخره به یکی از آرزوهام رسیدم و دانشجوی دانشگاه امیرکبیر شدم... 

ولی خدایی این دانشگاه و کنکور هم شده کابوسی برای جوونا والبته پیرا (با توجه به سن شرکت کننده ها که 70 و 80 سال هم بود)در هر صورت از ما که گذشت ولی امیدوارم همه به چیزی که میخواستن رسیده باشن و نتیجه تلاشی که کردن را گرفته باشن...البته این طرح به اصطلاح حذف کنکور هم مشکلات خودش را داره اگه یه نگاه به تبلیغات تلویزیونی کنید می فهمید که از همین حالا موسسات آموزشی دندون طمع برای بچه ها و البته خانواده های دانش آموزا تیز کردند...اصلا به ما چه حالا ما هی بگیم وقتی گوش شنوا نیست چه فایده...

نیمه شعبان...

میلاد حضرت مهدی(عج)،یگانه منجی عالم بشریت را به همه دوستام تبریک میگم امیدوارم که هر چه زودتر همه ما به آروزی دیرینه خودمون که ظهور مولامونه برسیم...آمین...

ای آنکه چندکوچه به ما آن طرف تری
این بنده را به بردگی ات چند می خری

در انزوای پنجره ها خیـــــــره مانده ام
شاید زکوی ما قدمی چــــــــــند بگذری

محراب ابروان تو مـــــــعراج قلب من
معراج قلب چیست تو از عرش برتری

کم لطفی است روی خوشت را به ماه گفت
در پشت پـــرده روی خوش و اوج دلبری

آیا شـــــود سپــــــیده دمی از دیار صبح
مرهم برای الــــــتیام دل ما بیـــــــاوری

صادق ز خاک پای تو بــســیار کم تر است
جان می دهد به زیر پای تو گر نیک بنگری

از بی نشانی تو شبی می گریــســــــــتم
اشکی چکید و گفت کمی آن طرف تری

دل تنگی...

یه سلام بعد از یک ماه دوری من از شما و شما از من...

دلم برای همه دوستام و صدای سکوتم تنگ شده بود ولی خب به دلیل یه سری مشکلات نمی تونستم بیام سری بزنم...از همه اینا که بگذریم میرسیم به اینکه جواب های کنکور امروز اومد نتیجه ای که گرفتم بد نبود ولی اون چیزی هم که می خواستم نبود دیگه حالا داریم میریم سراغ انتخاب رشته تا ببینیم چی پیش میاد...ببینم می تونم پلیمر را بزنم یا نه....

 

کنکور انجام شد...

سلام...

کنکورم را ۵شنبه دادم ولی نه اون جور که دلم میخواست بقیه اش دیگه توکل به خدا...